سلام به همه
الان که دارم این متن رو مینویسم 14 تیر 1401 ساعت 2 و 30 دقیقه بامداد هست.
من الان 24 سالمه. مصاحبه دکتری دادم، منتظرم جوابش بیاد و همینطور پایان نامم رو دارم به اتمام میرسونم.
راستی اینم بگم من مهندسی برق خوندم اونم از نوع کنترلش
امروز توی دانشگاه با یکی از دوستانم خیلی اتفاقی وارد این وبلاگ شدم و همین برام انگیزه ای شد تا دوباره واردش بشم و پستی جدید آپدیت کنم.
خوندن مجدد پست های اینجا خیلی حس خوبی بهم داد
بعد از حدود 9 سال به ایمیل یاهویی که متعلق به اون زمان هام بود وارد شدم و بعدش بازیابی رمز ورود این وبلاگ.
از این به بعد بیشتر براتون پست میذارم
خب دوستان , خیلی خیلی ممنون دیگه !
من نت نمیام , یکی نیس بگه مرده ای , زنده ای !
بیخیال !
خیلی وقته پست نذاشتم
این پست هم صرفا جهت اظهار وجود بوده !!!!!!
و هیچ هدف دیگه ای از گذاشتن این پست نداشتم
و من الله توفیق. . .
یکی از بهترین آهنگ هایی که شنیدم " Seasons In The Sun " هست !
Goodbye to you my trusted friend
we've known each other since we were nine or ten
together we've climbed hills and trees
learned of love and ABC's
skinned our hearts and our knees
Goodbye my friend , it's hard to die
when all the birds are singing in the sky
now that spring is in the air
pretty girls are everywhere
think of me and I'll be there
we joy we had fun
we had seasons in the sun
but the hills that we climbed
were just seasons out of time
Goodbye Papa please pray for me
I was the black sheep of the family
you tried to teach me right from wrong
too much wong and too much song
wonder how I got along
Goodbye Papa it's hard to die
when all the birds are singing in the sky
now that the spring is in the air
little children everywhere
when you see them I'll be there
we had joy we had fun
we had seasons in the sun
but the wine and the song
like the seasons have all gone
we had joy we had fun
we had seasons in the sun
but the wine and the song
like the seasons have all gone
Goodbye Michelle my little one
you gave me love and helped me find the sun
and every time that I was down
you would always come around
and get my feed back on the ground
Goodbye Michelle it's hard to die
when all the birds are singing in the sky
now that spring is in the air
with the flowers everywhere
I wish that we could both be there
we had joy we had fun
we had seasons in the sun
but the hills that we climbed
were just seasons out of time
we had joy we fun we had sesons in the sun . . . .
چند وقته یه حسی دارم .
یه حسی که انگار بهم میگه دنیا داره تموم میشه .
یا این که دنیا واسه من تموم شده .
یه حسی که هدف زندگی کردن رو ازم می گیره .
یه حسی که باعث خستگیه .
نمی دونم حس بدیه یا خوب .
ولی هر چی هست باعث شده مرگ و زندگی واسم هیچ فرقی نداشته باشه . . .
بعضی آدما دیگه این دنیا واسشون کوچیک میشه !
همون لحظه هاس که دلشون یه دنیای بزرگتر می خواد ! یه دنیای خیلی خیلی بزرگتر !
اینجاس که از خدا می پرسن خدایا هر طلوعی یه غروبی داره . پس غروب ما کی ه ؟!
در این مواقع گاهی این قدر طرف بدبخته که حتی مرگ هم بهش پشت می کنه . . .
مثل صادق هدایت که گفت : " مرگ هم پشت کرده به ما . . . "
خب !
5 شنبه . جمعه ی قبل که می شد 6 و 7 تیر بودیم رصدینگ
خیلی خوش گذشت !
با این که از شانس ما هوا ابری شد و فقط تونستیم ماه رو اونم موقع طلوع آفتاب رصد کنیم + خونه مردم
رینه بودیم !
اطراف دماوند !
تو اون هوای ابری شب رفتیم دشت شقایق اون بالای کوه رفتیم بالای ابرا
تجربه ی فوق العاده ای بود !
به قولی یکی از بچه ها که اون موقع می گفت " حالا بریم به همه بگیم رفتیم بالای ابرا "
آقای عرفان بیات ( طلای کشوری و برنز جهانی نجوم دوره 6 ) هم با ما بودن !
در کل یکی از خاطرات خوب واسم رقم خورد
یه عکس از رینه می ذارم فیض ببرین
خوش باشین . . .
اینم یه عکس از طبیعت زیبای رینه :